4

سلام
چه خبر؟
میخواستم امروز بهتون بگم که قراره کانال ۴ کنسرت گلم نیشن ادام لامبرتو نشون بده .
۱۱ شهریور ساعت ۱۰ شب.۴

پارت 16

سلنگ!
باز از دست جونسو!این پارت کلی میخندین!
ادامه نوشته

do something award

 
 
 
اینم سالی و ادام تو مراسم دو سام تینگ اوارد بقیه عکس هاش رو خواستین برین ادامه مطلب...
 

اینم دوباره سالی و ادام تو مراسم جوایز برابری کالیفرنیا

ادامه نوشته

پارت 19

سلنگ!سلنگ!سلنگ!

این هم پارت 19!

تا پایان این فصل کم مونده.

ادامه نوشته

Adam Lambert Whataya Want From Me

سلام

اینم کلیپ خوشگل و فوق العاده ادام جونم

الهی قربونش برم چقدر خوشگل میخونه چقدر خوشگل گریه میکنه(اخی)

حتما ببینین و نظر بدین به قول یکی از بچه ها اگه نظر ندین شب خواب کریس رو میبینین

دانلود

TVXQ-MIROTIC

سلام!!!

اینم یه کلیپ خوشگل از یه گروه خوشگل

این کلیپ کلی جایزه گرفته و خیلی خفنه

امیدوارم خوشتون بیاد

نظر یادتون نره

دانلود کلیپ

Prison Break New Season 5 PROMO FOX

سلام تريلر جديد سريال

اينم لينك دانلودش ما كه اخر نفهميديم اين سريال ادامه داره يا نه؟؟

شما اگه فهميديد تو نظر ها بگين

دانلود

Hight school musical - The start of something new

سلام خيلي ها ميخواستن اين رو واسه دانلود بذارم

بفرماييد اينم از درخواست شما

نظر يادتون نره

دانلود

Waka Waka (Official Video) NEW

سلام اينم كليپ جام جهاني شكيرا

خيلي باحاله اميدوارم خوشتون بياد

نظر بدين

دانلود

Twilight-_New_2_Clip_Mix___Out

سلام

اينم يه ويديو باحال

نظر يادتون نره!

دانلود

سلام

در مرود اين كليپ ديگه حرفي واسه گفتن نميمونه البته بيشتر فيلمه تا كليپ

ولي اين جا جارد جونم به طرز وحشتناكي خوشگل شده(قربونش برم من)

حتما ببينينش و نظر هم بدين

دانلود

30 Second To Mars - The Kill.wma

سلام اين يه كليپ ديگه از عشقم!!

تقديم به تمام طرفداراي جارد جونم

اميدوارم خوشتون بياد تا جايي كه ميتونين باهاش حال كنينچ

نظر نشه فراموش..

دانلود

30 second to mars-beautiful lie

سلام

بچه ها يه كليپ فوق العاده و خيلي قشنگ از گروه مورد علاقه ام

واقعا اگه نبينين نصف عمرتون بر فناست

اخي فداي جارد بشم چقدر قشنگ ميخونه

واي ي ي يكي من رو بگيره!!

اينم واسه دانلود برين حالش رو ببرين و نظر هم يادتون نره

دانلود

حتما بخوانید. 40 راه ساده برای زندگی

زندگی شما می‌تواند به زیبایی رویاهایتان باشد. فقط باید باور داشته باشید که می‌توانید کارهای ساده‌ای انجام دهید. در زیر لیستی از کارهایی که می‌توانید برای داشتن زندگی شادتر انجام دهید، آورده شده است.

هر روز آنها را به کار بگیرید و از زندگی خود در این سال لذت ببرید.

سلامتی:

1- آب فراوان بنوشید.

2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..

3- از سبزیجات بیشتر استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.

4- بااین 3 تا E زندگی کنید: Energy (انرژی)، Enthusiasm (شور و اشتیاق)، Empathy (دلسوزی و همدلی).

5- از ورزش کمک بگیرید.

6- بیشتر بازی کنید.

7- بیشتر از سال گذشته کتاب بخوانید.

8- روزانه 10 دقیقه سکوت کنید و به تفکر بپردازید.

9- 7 ساعت بخوابید.

10- هر روز 10 تا 30 دقیقه پیاده‌روی کنید و در حین پیاده‌روی، لبخند بزنید.

 

شخصیت:

11- زندگی خود را با هیچ کسی مقایسه نکنید: شما نمی‌دانید که بین آنها چه می‌گذرد.

12- افکار منفی نداشته باشید، در عوض انرژی خود را صرف امور مثبت کنید.

13- بیش از حد توان خود کاری انجام ندهید.

14- خیلی خود را جدی نگیرید.

15- انرژی خود را صرف فضولی در امور دیگران نکنید.

16- وقتی بیدار هستید بیشتر خیال‌پردازی کنید.

17- حسادت یعنی اتلاف وقت، شما هر چه را که باید داشته باشید، دارید.

18- گذشته را فراموش کنید.. اشتباهات گذشته شریک زندگی خود را به یادش نیاورید. این کار آرامش زمان حال شما را از بین می‌برد.

19- زندگی کوتاه‌تر از این است که از دیگران متنفر باشید. نسبت به دیگران تنفر نداشته باشید.

20- با گذشته خود رفیق باشید تا زمان حال خود را خراب نکنید...

21- هیچ کس مسئول خوشحال کردن شما نیست، مگر خود شما.

22- بدانید که زندگی مدرسه‌ای می‌ماند که باید در آن چیزهایی بیاموزید. مشکلات قسمتی از برنامه درسی هستند و به مانند کلاس جبر می‌باشند.

23- بیشتر بخندید و لبخند بزنید.

24- مجبور نیستید که در هر بحثی برنده شوید. زمانی هم مخالفت وجود دارد.



جامعه:

25- گهگاهی به خانواده و اقوام خود زنگ بزنید.

26- هر روز یک چیز خوب به دیگران ببخشید.

27- خطای هر کسی را به خاطر هر چیزی ببخشید.

28- زمانی را با افراد بالای 70 سال و زیر 6 سال بگذرانید.

29- سعی کنید حداقل هر روز به 3 نفر لبخند بزنید.

30- اینکه دیگران راجع به شما چه فکری می‌کنند، به شما مربوط نیست.

31- زمان بیماری شغل شما به کمک شما نمی‌آید، بلکه دوستان شما به شما مدد می‌رسانند، پس با آنها در ارتباط باشید.

 

زندگی:

32- کارهای مثبت انجام دهید.

33- از هر چیز غیر مفید، زشت یا ناخوشی دوری بجویید.

34- عشق درمان‌گر هر چیزی است.

35- هر موقعیتی چه خوب یا بد، گذرا است.

36- مهم نیست که چه احساسی دارید، باید به پا خیزید، لباس خود را به تن کرده و در جامعه حضور پیدا کنید.

37- حتی بهترین هم می‌آید.

38- همین که صبح از خواب بیدار می‌شوید، باید از هستي تان شاكر باشيد.

39- بخش عمده درون شما شاد است، بنابراین خوشحال باشید.

  آخرین اما نه کم‌اهمیت‌ترین:

40- لطفا این موارد را برای دیگران نیز بفرستید .

لطفا نظر دهید

سلللللللللللللللللللللللام.
این پست  برای این گذاشتم که اگه میشه وقتی مطالب میخونید برای برای بالا رفتن کیفیت کار ما  و دلگرمی دادن به ما لطفا نظر بدید.
با تشکر کاترین

نکاتی  برای داشتن یک زندگی متفاوت، شکوهمند و پرانرژی

************
1
. Take a 10-30 minute walk every day and while you walk, smile. It is the ultimate anti-depressant.

1- روزانه 10 تا 30 دقیقه به قدم زدن بپردازید، و در این حین لبخند بزنید. این برترین داروی ضد افسردگی ست.

**********

2. Sit in silence for at least 10 minutes each day.

2- حداقل 10 دقیقه در روز با خود خلوت کنید.

**********

3. Buy a TiVo (DVR), tape your late night shows and get more sleep.

3- با استفاده از ویدئو برنامه های تلویزیونی آخر شب و مورد علاقه تان را ضبط کنید، و خواب بیشتری کنید.

**********

4. When you wake up in the morning complete the following statement, "My purpose is to__________ _ today."

4- صبحها که از خواب بیدار می شوید این جمله را کامل و تکرار کنید: « امروز قصد دارم....»

**********

5. Live with the 3 E's -- Energy, Enthusiasm, Empathy, and the 3 F's--

Faith, Family, Friends.

5- با سه Eزندگی کنید؛ Energy(انرژی)، Enthusiasm(شوق)، Empathy(فهم و همدلی با دیگران)، و همینطور با سه Fیعنی Faith(ایمان)، Family (خانواده) و Friends(دوستان).

**********

6. Watch more G movies play more games with friends and read more books than you did in 2006.

6- امسال بیشتز از سال پیش به تماشای فیلمهای عمومی (مناسب برای تمام سنین)، بازی با دوستان و خواندن کتاب بپردازید.

**********

7. Make time to practice meditation and prayer. They provide us with daily fuel for our busy lives.

7- زمانی را به مراقبه و نیایش اختصاص دهید. اینها سوخت روزانه برای انجام زندگی پر مشغله مان را فراهم می کنند.

**********

8. Spend more time with people over the age of 70 and under the age of six.

8- با افراد بالای 70 و زیر 6 سال اوقات بیشتری صرف کنید.

**********

9. Dream more while you are awake.

9- وقت بیداری بیشتر رویا ببینید.

**********

10. Eat more foods that grow on trees and plants and eat less foods that are manufactured in plants.

10- از غذاهایی که از گیاهان و درختان بار می آیند بیشتر مصرف کنید، و ازآنها که در کارخانه ها تولید می شوند کمتر.

**********

11. Drink some green tea and plenty of water. Eat blueberries, seafood, broccoli, almonds & walnuts.

11- مقداری چای سبز و مقادیر بسیار فراوان تری آب بنوشید. ایدا اریزا (نوعی زغال اخته آبی رنگ)، غذاهای دریائی، گل کلم، بادام و گردو و خشکبار مصرف کنید.

**********

12. Try to make at least three people smile each day..

12- تلاش کنید هر روز حداقل سه نفر را به لبخند وادارید.

**********

13. Clear your clutter from your house, your car, your desk, and let new energy into your life.

13- از خانه گرفته تا داخل ماشین و روی میز کار همه را مرتب و تمیز کنید، بگذارید انرژی تازه ای وارد زندگیتان شود.

**********

14. Don't waste your precious energy on gossip, energy vampires, issues of the past, negative thoughts or things you cannot control. Instead, invest your energy in the positive present moment.

14- انرژی پرارزشتان را بر سر شایعه سازی، هیولاهای انرژی خوار، مسائل مربوط به گذشته، افکار منفی و یا آنچه بدان کنترل ندارید هدر ندهید. در عوض انرژیتان را صرف همین لحظه مثبت اکنون کنید.

**********

15. Realize that life is a school and you are here to learn, pass all your tests. Problems are simply part of the curriculum that appear and fade away like algebra class but the lessons you learn will last a lifetime.

15- این را فهم کنید که زندگی یک مدرسه است و شما اینجائید تا بیاموزید، تا همه امتحانهایتان را بگذرانید. مشکلات تنها بخشی از این دوره آموزشی اند که درست مثل کلاس درس جبر می آیند و می روند، منتها درسهائی که از این کلاس فراگرفته می شود عمری با شما باقی خواهد ماند.

**********

16. Eat breakfast like a king, lunch like a prince and dinner like a college kid with a maxed out charge card.

16- صبحانه تان را چون یک شاه، ناهارتان را چون یک شاهزاده و شام تان را چون بچه دانشگاهی ای بخورید که کارت اعتباریش ته کشیده باشد.

**********

17. Smile and laugh more. It will keep the energy vampires away.

17- بیشتر لبخند بزنید و بیشتر بخندید. این هیولاهای انرژی خوار را ازتان دور نگه خواهد داشت.

**********

18. Life isn't fair, but it's still good..

18- زندگی چندان عادلانه به نظر نمی رسد، با این حال زیباست.

**********

19. Life is too short to waste time hating anyone.

19- زندگی کوتاه تر از آنیست که وقتمان را صرف تنفر از دیگران کنیم.

پارت 18

سلام!!!

اینم پارت 18!

لذت ببرید.

ادامه نوشته

پارت 17

وای این پارت خیلی باحاله

خودم که عاشقشم(جونم خودشیفته)

ادامه نوشته

پارت 16

وقتی بعد از چند دقیقه هر دوتاشون اروم شدن میلینا خودش رو کشید عقب و گفت:این اصلا درست نیست و رفت طبقه
بالا.
درست وقتی ناهار درست شد سر و کله جی و مهسا هم پیدا شد.
مهسا:وای فکر کنم کل پاساز رو خریدیم !!ملینا کو باید این لباسا رو نشونش بدم.
کاتی:نمیدونم اصلا ندیدمش.
-یعنی چی؟؟برم ببینم کجاست.
مهسا همه جا رو گشت و ملینا رو توی یکی از اتاق های طبقه بالا پیدا کرد اونم در حالیکه داشت شدیدا گریه میکرد.
-چته روانی؟؟باورم نمیشه تو داری گریه میکنی؟تو و گریه؟؟
-از اولین روزی که دیدمش داشتم جلوی احساسم رو میگرفتم اما امروز دیگه نتونستم.
-چه احساسی چرا داری دری وری میگی؟
-ما همدیگه رو بوس کردیم.
-چی ی ی ی ی ی؟کی ؟؟؟؟؟چطوری؟؟؟کی رو بوس کردی؟؟؟
-من و یوچون همین چند دقیقه پیش .
-ملینا احیانا مست نکردی؟؟داری چرت و پرت میگی مگه میشه اخه.
- از اول هم میدونستم دوسش دارم همیشه میخواستم جلوش رو بگیرم !!میخواستم پنهانش کنمو مطمئنم کارم خوب بوده
چون هیچکس این موضوع رو نمیدونه اما امروز فهمیدم این عشق بیشتر از چیزی که فکرش رو میکردم تو وجودم
بزرگ شده انگار هر دفعه که ردش میکنم بیشتر میشه!!حالا کار به جایی رسیده که خودم هم نمیتونم جلوش رو بگیرم.
-یعنی عاشقشی؟؟اما تا اونجایی که من میشناسمت میدونم تو هیچ وقت با استادت بیرون نمیری!
- خوب معلومه من هر طوری شده باید جلوی این احساس رو بگیرم مخصوصا الان که میدونم اونم همین احساس رو
داره!
-اره کار درستی میکنی!اما برام سخته باور کنم که تو و یوچون همدیگه رو دوست دارین!!!حالا تعریف کن ببینم چطوری
بوست کرد؟؟؟
-خوب دعوامون شد و بعدش هم یهو من رو گرفت و بوس کرد خوب منم اولش شوکه شدم ولی بعدش منم بوسش کردم
!نمیدونی چقدر باحال بود !بعد هم من خودم رو کشیدم عقب!
-ااااااا پس حال داد !!ای بیشعور !!حالا تو نمیکشیدی عقب دیگه معلوم نبود چی میشه!تو هم کم دلت نمیخواسته ها!
راستش رو بگم؟

-بگو دیگه.

-اره خیلی دلم میخواست.

-معلومه من تو رو میشناسم!!معلوم شد اینا دسته جمعی همشون منحرفن!!!خوب حالا بریم پایین و تا میتونیم

اذیتشون کنیم!!

مهسا و ملینا داشتن از میومدن پایین که با یک صحنه فاجعه مواجه شدن و خونه از جیغ مهسا رفت رو هوا!

مهسا:شما دو تا دارین چه غلطی میکنین؟

جی:هیچی داریم یه کاری میکنیم بچه خوابش ببره!

-اینطوری ی ی ی؟؟بچه رو پرت میکنین بغل همدیگه تا خوابش ببره؟؟مگه بالشه؟؟ یونهو تو دیگه چرا؟؟این

مخش معیوبه تو باید این کار رو بکنی؟؟

یونهو:مگه چیه؟؟؟راستی ملی کجا بودی؟؟

-چه زود پسر خاله میشی؟؟هیچی داشتم فضولی میکردم!!عکس های بچگیت رو دیدم چقدر ضایع بودی!

-ضایع خودتی!!اوه اوه اون عکسم که روی تخت بودم رو هم دیدی؟؟

-اونی که شلوار پات نیست ؟؟اره اونم دیدم!!!بچه ها باید این عکس رو ببینین خیلی خفنه.

-اون عکس رو بده به من.

-نمیدم کاتی بگیرش.

کاترین عکس رو گرفت و دویید یونهو هم دنبالش حالا ندو کی بدو!!!تا اینکه به ته راهرو رسیدن و کاترین

عکس رو گرفت بالا یونهو هم اومد بگیرتش که صورت به صورت شدن و همه گفتن:

-اووووووو بابا اینجا بچه نشسته.

چانگمین:بچه ها چشماتون رو ببندین.

یونهو:خفه ه ه ه اومدم عکس رو بگیرم اخه من با این چی کار دارم؟

کاترین:نه اینکه من کشته مرده ی توام!!بیا عکست رو بگیر اما قبلش میخوام یه چیزی بهت بگم.
میلی:یعنی چی میخواد بگه؟

مهسا:من میدونم خیلی باحاله فقط شما تماشا کن.

یونهو:خوب بگو کاترین.

-راستش یه حرفی ته دلم هست که خیلی وقته میخوام بهت بزنم.

-واقعا؟چیه بگو!

-نمیدونم چطوری باید بگم روم نمیشه.

-بگو خواهشا!

-باشه اما گفتنش خیلی برام سخته.

-نصف جون شدم اون چیه کاترین؟

-خیلی خری یونهو!!!
همه از خنده منفجر شدن از خنده و کاترین و مهسا دستاشون رو زدن به هم و مهسا گفت:الحق که به خودم رفتی ایول خوشم اومد.

یونهو:واقعا که اگه من خرم پس تو چی هستی؟

مهسا:خر ضایع کن.

جی:انقدر حرف نزن برو برای من یه لیوان اب بیار از تشنگی دارم میمیرم.

ملینا:مگه مهسا نوکرته؟

مهسا:نه ملینا الان میارم براش.
مهسا اب رو اوورد و وقتی جیجونگ اب رو خورد پرسید:خنک بود؟
-اره خیلی خنک بود از کجا اورده بودی؟
-از شیر دستشویی.
جی که حالش بهم خورده بود رفت توی دستشویی و همه بهش خندیدن .
یوچون و میلی:بابا ما از گشنگی مردیم.
یونهو:بفرمایید ناهار.
مهسا:خانوما بفرمایید ناهار!اقایون بفرمایید ناهار!خر ها بفرمایید ناهار کلا همه بفرمایید ناهار خر ضایع کن ها بفرمایید
ناهار.
همون موقع جی از دستشویی اومد بیرون و گفت:فقط صبر کن انتقام این کار رو ازت میگیرم!

آیا می دانید که چرا به ایرانی بودنمان باید افتخار کنیم؟

داریوش در سال 521 قبل از میلاد فرمان داد : من عدالت را دوست دارم ، از گناه متنفرم و از ظلم طبقات بالا به طبقات پایین اجتماع خشنود نیستم ..  
آیا میدانید : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند .  
 
آیا میدانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند ایرانیان بودند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی.  
آیا میدانید : اولین ارتش سواره نظام در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که شیشه را کشف کردند و از آن برای منازل استفاده کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که مقیاس سنجش اجسام را کشف کردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .  
آیا میدانید : اولین مردمانی که قاره آمریکا را کشف کردند ایرانیان بودند و کریستف کلب و واسکودوگاما بر اثر خواندن کتابهای ایرانی که در کتابخانه واتیکان بوده به فکر قاره پیمایی افتادند .  
آیا میدانید : کلمه شاهراه از راهی که کوروش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاسارگاد احداث کرد گرفته شده است .  
آیا میدانید : کوروش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد .  
آیا میدانید : کوروش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت و برای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که بیش از 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کرد .  
آیا میدانید : اولین هنرستان فنی و حرفه ای در ایران توسط کوروش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد .  
آیا میدانید : دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کورش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم اقوام شمالی ساخت ، ساخته شد .  
آیا میدانید : اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد .  
آیا میدانید : کمبوجبه فرزند کوروش بدلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با 250 هزار سرباز ایرانی در روز 42 از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد . او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود .  
آیا میدانید : داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت 2 نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره ) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد .  
آیا میدانید : داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگزین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . )  
آیا میدانید : داریوش در پائیز و زمستان 518 - 519 قبل از میلاد نقشه ساخت پرسپولیس را طراحی کرد و با الهام گرفتن از اهرام مصر نقشه آن را با کمک چندین تن از معماران مصری بروی کاغد آورد .  
آیا میدانید : داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد ..  
آیا میدانید : داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کوروش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت .  
آیا میدانید : اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس 3 سال طول کشید و ساخت کل کاخ معلوم نیست چند سال به طول انجامیده است؟  
آیا میدانید : داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده 25 هزار کارگر به صورت 10 ساعت در تابستان و 8 ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر 5 روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه 250 گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر 10 روز یکبار استراحت داشتند .  
آیا میدانید : داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است .  
آیا میدانید : تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است .  
آیا میدانید : داریوش پادگان و نظام وظیفه را در ایران پایه گزاری کرد و به مناسبت آن تمام جوانان چه فرزند شاه و چه فرزند وزیر باید به خدمت بروند و تعلیمات نظامی ببینند تا بتوانند از سرزمین پارس دفاع کنند .  
آیا میدانید : داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاک -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد .  
آیا میدانید : اولین راه شوسه و زیر سازی شده در جهان توسط داریوش ساخته شد  
آیا میدانید : داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .  
آیا میدانید : فیثاغورث که بدلایل مذهبی از کشور خود گریخته بود و به ایران پناه آورده بود توسط داریوش کبیر دارای یک زندگی خوب همراه با مستمری دائم شد  
آیا میدانید : در طول سلطنت داریوش کبیر 242 حکمران بر علیه او شورش کرده بودند و او پادشاهی بوده که با 242 مورد شورش مقابله کرد و همه را بر جای خود نشاند و عدالت را در سرتاسر ایران بسط داد . او در سال آخر پادشاهی به اندازه 10 میلیون لیره انگلستان ذخیره مالی در خزانه دولتی بر جای گذاشت . 




روشهای لذت بردن از زندگی (برای کسانی که از هیچ چیز لذت نمی برند)

مقدار زیادی مایعات بنوشید بطوری که بعد از چند ساعت مثانه شما به حد انفجار برسد.بعد سعی کنید در حدود یک ساعت خود را در چنین وضعی قرار دهید.وقتی طاقت شما تمام شد به دستشویی بروید و مفصل ادرار نمایید، در چنین حالتی می توانید برای چند لحظه از زندگی خود لذت فراوانی  ببرید.

  یک شب سرد زمستانی از خانه خارج شوید آنقدر صبر کنید تا خواب به سراغتان بیاید، به خانه برنگردید،به سمت پارکی بروید و سعی کنید بر روی نیمکتی بخوابید. از دستان  خود  بالشتی بسازید و از سرما بلرزید.وقتی احساس کردید ادامه این کار شما را به کشتن خواهد داد به منزل برگردید و در تختخواب خود بیارامید و از زندگی لذت ببرید.

در ساعات پر ترافیک سوار اتوموبیل خود شده و از خانه خارج شوید. به یکی از معابر پر ترافیک شهر بروید و خود را چند ساعت در ترافیک مشغول کنید بطوریکه دچار خستگی مفرط ، سردرد ،کمر درد, پا درد... گردید در این حالت تصمیم بگیرید که به خانه بازگردید،در راه باز هم دچار ترافیک می شوید و هر لحظه آرزو می کنید که سریعتر به منزل برسید.وقتی به خانه برگشتید می توانید در حالتی ریلکس نشسته و با  هر چیزی مانند نوشیدن چای, تماشای تلوزیون یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم، از زندگی خود  لذت ببرید.

  

سلام بچه ها یه تولد دیگه!

امروز تولد داداش خوبمون ژوزف هست (برای توضیح ژوزف داداش کاترینه)

اوه حالا همه دست دست دست!!!

از همینجا تولدش رو تبریک میگیم و امیدواریم سال های خوشی رو در کنار خانواده خوبش داشته باشه

 

راستی ژوزف یادت باشه یه سال گذشت و هنوز

It is my life

رو به ما ندادی(شوخی کردم)

واقعا امروز خوشحالم و بهترین ارزو ها رو واسه کاترین جونم و خانواده خوبش دارم

 

نامه لیلی به مجنون

پیامک زد شبی لیلی به مجنون
که هر وقت آمدی از خانه بیرون

بیاور مدرک تحصیلی ات را
گواهی نامه ی پی اچ دی ات را

پدر باید ببیند دکترایت
زمانه بد شده جانم فدایت

دعا کن مدرکت جعلی نباشد
زدانشگاه هاوایی نباشد



وگرنه وای بر احوالت ای مرد
که بابایم بگیرد حالت ای مرد



چو مجنون این پیامک خواند وارفت
به سوی دشت و صحرا کله پا رفت



اس ام اس زد ز آنجا سوی لیلی
که می خواهم تورا قد تریلی



دلم در دام عشقت بی قرار است
ولیکن مدرکم بی اعتبار است



شده از فاکسفورد این دکترا فاکس
مقصر است در این ماجرا فاکس



چه سنگین است بار این جدایی
امان از دست این مدرک گرایی

دليل دروغ گفتن آقايون

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.

وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"




هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه". Confused
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره. Rolling Eyes

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره.



نکته اخلاقی:

هر وقت مردی دروغ میگه به خاطر یه دلیل شرافتمندانه و مفیده

پارت15

جیجونگ:باورم نمیشه یه بچه!!!!!!!!!!!
چانگمین:یونهو این بچه دیگه مال کیه؟؟نگو که مال توئه!
یونهو:برو بابا!بهتون گفتم که دوستم و زنش تصادف کردن خود دوستم فوت کرده ولی زنش تو کماست من پدر خونده
بچشون بودم و وظیفمه تا وقتی وضعیت مادرش معلوم بشه مراقبش باشم اصلا دلم نیومد ولش کنم ببینین چه خوشگله!!
یوچون:خیلی شبیه خودته ها ناقلا اگه بچته بهمون بگو به کسی نمیگیم
یونهو :خفه بابا الان که وقت این حرف ها نیست من موندم چطوری از اینبچه مراقبت کنیم من حتی بلد نیستم درست بغلش
کنم
حداقل تا روزی که براش یه پرستار پیدا کنیم باید مواظبش باشیم.
یوچون:باید فکر کنم
جی:با چی؟
_با همون چیزی که تو نداری!
جونسو: اهان فهمیدم!اون 5 تا دختر بورسیه ای که همیشه با شما دعوا دارن رو که یادته دیگه!
یونهو:اه اسمشون رو نیار مگه میشه یادم بره اونم با اون همه اذیتی که من رو کردن
جونسو:من و چانگمین داشتیم امروز از بغلشون رد میشدیم که حرفهاشون رو شنیدیم اونا میگفتن عاشق بچه هان و دوست
دارن بچه داشته باشن بعدشم میگفتن که چطوری خواهر و برادرهاشون رو بزرگ کردن میتونیم از اونا بخواییم کمکمون
کنن
یونهو:لازم نکرده همینمون مونده یکی دیگه رو پیدا میکنیم!
چانگمین:ببخشید مثلا کی؟؟
یونهو:هر کسی به جز اونا!
جونسو:باشه پیدا کن ببینم!
یونهوتقریبا نیم ساعت فکر کرد و بالاخره گفت:
_ اه باشه خوب پس برین و ببینین قبول میکنن یا نه!
جونسو:من و چانگمین که نمیریم ما اونا رو بهتون پیشنهاد دادیم دیگه بقیش با شما
چیچونگ:حوب پس کی میره؟
یونهو:چیه چرا اینطوری نگام میکنید؟؟؟
یوچون:کار خودته!!
-عمرا!!!!!!!!!!
***

مهسا:بر خر مگس معرکه لعنت !
ملینا:بشمار.
یونهو:یه ذره با ادب باشین بد نیست ها!!!
کاترین:شما هم اگه یه نگاه به ساعتتون بندازین بد نیست!الان ساعت درسی تموم شده ما هم الان دانش اموزاتون نیستیم
پس لطفا از سر راه ما برید کنار!
-اخه من باید باهاتون حرف بزنم.
میلی:ما حرفی نداریم که با شما بزنیم.
و از بغل یونهو رد شدن و رفتن به سمت حیاط
جونسوبا اشاره به یونهو گفت: خاک بر سرت برو دنبالشون!
یونهو به طرفشون دویید و گفت: نه یه دقیقه صبر کنین باید یه چیزی بهتون بگم.
مهسا:بچه ها این شیپیش چی از جون ما میخواد؟؟؟
-میخوام ازتون یه خواهشی بکنم؟
نازی:هر چی باشه ما قبول نمیکنیم!
میلی:برو بذار باد بیاد من گشنمه میخوام برم ناهار بخورم.
-اخه راستش یکی از دوستای من با زن و بچه اش تصادف کرده زنش الان تو کماست و فعلا من باید از بچشون مراقبت
کنم اما هیچ کدوم از ما نمیدونیم چطوری باید اینکار رو بکنیم میخواستم ازتون بخوام که کمکمون کنین.قبول میکنین؟
مهسا:نوکر بابات بقال سر کوچه به ماچه؟برو خوار و زیتو جای دیگه بده!
یونهو:دیدین گفتم قبول نمیکنن بفرما.
جونسو:از بس که بی عرضه ای !عین یابو حرف میزنی توقع داری قبول کنن؟
-خیلی هم عالی حرف میزنم بهترین حرف زن سال شناخته شدم.
جی:خیلی!!دیدیم چطوری راضیشون کردی !!!میمون از تو بهتر راضی میکنه.
جونسو:خاک کاهو تو سرت اصلا خودم میرم باهاشون حرف میزنم!تو یه خرده یاد بگیر.
یونهو:عمرا اگه بتونی!!!
-شرط میبندی؟؟؟
-اره برو ببینم اگه تونستی؟
جونسو رفت پیش دختر ها و اون ها هم گفتن با کمال میل قبول میکنن.
جونسو:هه هه هه ادم از افتابه اب بخوره اینطوری ضایع نشه.
مهسا:اخ جووووووونبچه!!از الان بهتون بگم پایین تر از گل بهش بگین من میدونم و شما ها فهمیدین؟
جی:بابا دوست دار بچه!!باشه به اون چیزی نمیگیم به جاش تا میتونیم حال شما ها رو میگیریم.
کاترین:***!!تو میخوای حال ما رو بگیری؟؟
جی:خانوم این چه حرفیه؟؟من کی *** خودم خبر ندارم؟؟اصلا باور نمیکنی بیا ببین شلوارم تمیزه تمیزه!!من همچین
کاری نمیکنم!!
یوچونو میلی:اه ه ه ه ه ه ما گشنمونه میشه بریم؟؟؟
مهسا از خنده غش رد و گفت:چقدر این دو بحث به هم میان!!!راستی جیجونگ خوردی؟؟؟هستش رو تف کن.
جی:نخیر کی گفته؟!
خلاصه در اخر ملینا به زور همه رو سوار ماشین کرد و رفتن وقتی وارد خونه شدن مهسا بچه رو دید و دوید و اون رو
بغل کرد.
مهسا:اخی نازی چقدر خوشگله!!!راستی ناهار که خوردیم باید بریم واسش خرید کنیم بچه کلی چیز لازم داره.
جی:چطوری خودمون ناهار بخوریم در حالیکه نی نی گشنشه ؟!پاشو همین الان میریم خرید!!تازه باید پوشک هم بخریم
فکر کنم خودش رو خیس کرده!
-بابا مهربون!بابا دل رحم!بابا مادر نمونه!باشه بریم!راستی دوتایی بریم یعنی منظورم سه تایی بود !من و تو و بچه با هم
بریم خرید!!خوب مردم چه فکری میکنن ؟خبر نگارها چی میگن؟
میلی:جدا از این حرف ها اصلا نمیشه شما دو تا رو تنها گذاشت باید یکی باهاتون بیاد.
ملینا محکم زد تو شکم میلی و گفت:شوخی میکنه بالا خونه رو داده رهن شما دو تا برین نترسین مردم هم چیزی
نمیگن!!من اینجا حواسم به همه چی هست.
مهسا بچه رو بغل کرد و گفت :داریم میریم واست کلی چیز های خوشگل بخریم راستی جیجونگ تمام کارت اعتباری هات
رو بردار چون قراره همش خالی بشه!!!
-بابا به من چه؟؟؟عجب گیری کردیمها یکی دیگه با یکی دیگه ...!ما باید خرج بچه شون رو بدیم.
-کثافت !!برو ماشین رو روشن کن حرف مفت هم نزن.
وقتی مهسا و جی رفتن جونسو و چانگمین و میلی و نازنین هم مثلا رفتن تا غذا درست کنن(غذایی که این 4 تا درست کنن
از مرگ موش هم بد تر میشه)یونهو و کاترین هم رفتند تا اتاق بچه رو اماده کنن تقریبا یک ساعت داشتن سر انتخاب اتاق
دعوا میکردن!!(خدا مریض ها رو شفا بده)ملینا و یوچون هم نشسته بودن تو پذیرایی و هیپ کدوم هم جرئت نمیکرد تا با
اون یکی حرف بزنه.
یوچون:میبینم که ما دو تا تنها موندیم.
ملینا:متاسفانه همینطوره!!ولی حواستون باشه استاد یه جیغ بزنم همه میریزن اینجا.
-بابا چرا این مدلی حرف میزنی؟؟!!خودمونی باش.
- نه من اینطوری راحت ترم.
-هنوز نمیخوای من رو ببخشی نه؟
-من هزار بار تا حالا بهتون گفتم که شما رو بخشیدم.
-بابا من شب ها از عذاب وجدان خوابم نمیبره تو رو خدا من رو ببخش مخصوصا از وقتی که گفتی مادر و پدرت از هم
جدا شدن چون من کاملا احساساتت رو میفهمم.
چاره اش یه قرص خوابه !بعدش هم فکر نکنم شما هیچی از احساسات من بدونین و هزار بار گفتم که

بخشیدمتون!!
-من فکر میکنم واقعا داری مسخره بازی در میاری خوب من گفتم که معذرت میخوام نباید با من اینطوری

حرف بزنی.
-مثلا چطوری؟
همینطوری خشن و بی احساس!
-فکر میکنم کسی که بی احساسه تویی واقعا فکر نکردی از کارات من چقدر ضربه میخورم !!حالا واسه من

پشیمونی پشیمونیت بخوره تو فرق سرت.
احساسات !!اوهو فکر کردی من از احساسات هیچی حالم نمیشه؟فکر کردی فقط خودت احساس داری!!اتفاقا تو

بی احساس ترین ادمی هستی که من تو عمرم دیدم.

-افرین به تو که با احساسی !
-معلومه که هستم.
-اصلا میدونی حرف زدن با تو وقت تلف کردنه من میرم به کاترین کمک کنم.
ملینا بلند شد که بره که یوچون دستش رو گرفت و کشید و قبل از اینکه ملینا بتونه کاری بکنه بوسش کرد!!

part 14

سلام!

توی این پارت یه حرفایی زدم که حرف دلمه.

خودم خیلی بهشون اعتقاد دارم

ادامه نوشته

زندگی

زندگی شطرنج دنیا و دل است

قصه ی پررنج صدهامشکل است

شاه دل کیش هوسها می شود

پای اسب آرزوها در گل است

فیل بخت ما عجب کج می رود

در سر ما بس خیالی باطل است

ما نسنجیده پی فرزین او

غافل از اینکه حریفی قابل است

مهره های عمر من نیمش برفت

مهره های او تمامش کامل است.

مجموعه بهترین و جدیدترین جوکها – خرداد ۹۰

 

برایتان مجموعه گلچین شده از خنده دار ترین ها را گرد آوردیم، امید که برای نقش بستن لبخند روی گونه هایتان، موثر واقع شود…

 

.

.

.

پسر ها هیچ وقت دونبال دو چیز نمی دوند . اتوبوس و دختر چون ۱۰ دقیقه بعد یکی دیگه میاد !

————————–

سایه ام عاشق سایه ات شده می خواستم ببینم می تونیم همسایه شویم ؟

—————————-

تو صحرای قلبم تو تنها شتری !

———————————-

یه بغل گل رز با یه دنیا احساس با یه سبد ستاره . می دم بهت ببر سر چها راه بفروش سودش نصف نصف !

———————————-

چه کار کردی که این همه طرفدار پیدا کردی ؟ هر جای شهر که می رم میبینم مردم تابلو هایی دستشون گرفتن که اسم تو روش نوشته شده:گوسفند زنده !!!

———————————-

آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است !

———————————–

تو که درخت زندگی من هستی که الاغم را به آن می بندم

————————————

رفتم دم گل فروشی هر چی گشتم قشنگ ترین گلم رو ندیدم . آخه گوسفند ! چرا اون گل رو خوردی ؟

—————————

می خوای با سه شماره هیبنوتیزمت کنم و بگم چه جور آدمی هستی ؟ خوب پس با ? شماره آروم چشمات رو ببند : …. ?…… ?…….?…….

……………………………………………هنوز که چشمات بازه؟……………..

……………………………………………می گم چشماتو ببند !…………….

…………………………………………..چرا زیر چشمینگاه می کنی ؟…..

………………………………………. اصلا نیازی به هیپنوتیزم نیست

هر خری می فهمه چه قدر فضولی

————————————

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

+- +- +- +- +- +-

بشین جمع ومنها کن ببین چندمین باره سر کار رفتی ؟

————–

به دلیل ایام سوگواری از گفتن این جک معذوریم

————————-

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من از شیشه پاک کن استفاده می کنم

————————–

از غضنفر میپرسن: از چه فصلی خوشت میاد میگه: از فصل جفت گیری

——————————————————————————–

غضنفر میره سربازی تو صف بوده سروانه میگه به چپ چپ به راست راست…. میبینه غضنفر همینجوری وایستاده میگه تو چرا به فرمانم عمل نمیکنی؟ غضنفر میگه جناب سروان شما اول تصمیم قطعی رو بگیرید بعد من انجام میدم !

——————————————————————————–

اس ام اس عاشقانه یه اصفهونی: اگه گنجیشک پریدن یادش برد . اگه شیرین فرهاد یادش برد . اگه ماهی دریا یادش برد . من پولی این یه اس ام اسی که به شما دادما یادم نیمیرد !!!!



مشکل

 
 

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: "فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدر است؟"


استاد اندکی تامل کرد و گفت:

"فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!"


آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:
"من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود."

دومی کمی فکر کرد و گفت:
"اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."


آندو تصمیم گرفتن نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:

"وقتی یک انسان دچار مشکل می شود. باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید. بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم...
فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است!"



عالم فروتن ...

گویند که زمانی در شهری دو عالم می زیستند.
روزی یکی از دو عالم که بسیار پر مدعا بود، کاسه گندمی بدست گرفت و بر جمعی وارد شد و گفت:

این کاسه گندم من هستم ! (از نظر علم و ... ) و سپس دانه گندمی از آن برداشت و گفت:

و این دانه گندم هم فلان عالم است!

و شروع کرد به تعریف از خود.

خبر به گوش آن عالم فرزانه رسید. فرمود به او بگوئید:

آن یک دانه گندم هم خودش است! من هیچ نیستم...



ایمان واقعی ...

روزی بازرگان موفقی از مسافرت بازگشت و متوجه شد خانه و مغازه اش در غیاب او آتش گرفته و کالا های گرانبهایش همه سوخته و خاکستر شده اند و خسارت هنگفتی به او وارد امده است.

فکر می کنید آن مرد چه کرد؟!

خدا را مقصر شمرد و ملامت کرد؟ و یا اشک ریخت؟

او با لبخندی بر لبان و نوری بر دیدگان سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت:

"خدایا ! می خواهی که اکنون چه کنم؟"

مرد تاجر پس از نابودی کسب پر رونق خود، تابلویی بر ویرانه های خانه و مغازه اش آویخت که روی آن نوشته بود:

مغازه ام سوخت!
اما ایمانم نسوخته است!
فردا شروع به کار خواهم کرد

لطفا طعمه ی ساس ها نشوید !

 

در شهری سنگین وزن ترین فرد را مشخص و به پادشاهی انتخاب می کردند یک فرد لاغر و رنگ و رو پریده هم هوس پادشاهی کرد در خلوتش بارها و بارها این آرزو را بزبان می آورد تا یکی از شبها یک ساس صدایش را شنید و به او گفت من تو را به پادشاهی میرسانم به شرطی که خواسته های منو اجابت کنی مرد نحیف گفت تو که بین انگشتان من به آسانی له می شوی چگونه می توانی چنین کاری بکنی گفت کافی است مرا بخانه ی دشمنانت بیندازی تا خون آنها را بمکم اینطور هر روز آنها لاغرتر و تو بزرگتر می شوی روزها بدین منوال گذشت و ساس بزرگ و بزرگتر می شد و آن مرد هم هر کسی را که می دید بتصور اینکه دشمنش است قربانی ساس می کرد تا بالاخره به پادشاهی رسید ساس هم به یک خونخوار عظیمی مبدل شده بود که دائما خون می خواست از تمام کشور هر موجود زنده ای را می آوردند تا ساس خونشان را بمکد نوبت به افراد و نزدیکان دربار و پادشاه هم رسید تا روزی که هیچ کس بجز پادشاه و ساس در آن کشور نبودند ساس هم از خون سیراب نمی شد و از پادشاه طلب خون می کرد و چون پادشاه همه را قربانی کرده بود بناچار خود طعمه ی ساس شد.